«شهریار سرزمین من»؛ روایتی از زندگی شهید مجید شهریاری
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۰۹۲۶۲۸
ایسنا/زنجان نویسنده کتاب «شهریار سرزمین من» گفت: آغاز هر فصل از این کتاب، روایت داستانی از اتفاقات مهم زندگی شهید و خانواده دکتر شهریاری بوده که در ادامه، اتفاقات روزمره و حوادث معمول برجسته به تصویر کشیده شده است.
معصومه زینعلی شامگاه دیروز (۱۰ خردادماه) در آیین رونمایی از کتاب «شهریارِ سرزمین من» (خاطرات و زندگینامه دانشمند هستهای، شهید دکتر مجید شهریاری) و مجموعه مستند سیزده قسمتی «مادران آفتاب»، اظهار کرد: این شهید بزرگوار که از نوابغ زمانه خویش بود، در کمال سادگی و در خانوادهای فرهنگی و اهل علم و تقوا پرورش یافت و با تکیه بر تواناییهای خویش در طول عمر کوتاه و پربرکتش، چنان زیست که هر قسمت از زندگی وی را که بکاویم، درسی برای جوانان، آزاداندیشان و میهنپرستان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با بیان اینکه سخن گفتن از شهید بزرگواری چون شهید شهریاری، کاری سخت بوده و زبان قاصر از بیان آن است، افزود: آن روز که خبر شهادت دکتر شهریاری را شنیدم، در کلاس درس مشغول تدریس تاریخ معاصر بودم و ابتدا از شنیدن خبر به شدت شوکه شده و در بهتی ناباورانه و اندوهی عمیق فرو رفتم و وقتی با حالی دگرگون و اشکبار سراغ رسانهها رفتم و صحت خبر را دریافتم، باور نمیکردم که وی را ترور کرده باشند و به عنوان فامیل نزدیک، تا آن هنگام نمیدانستم مجیدی که من میشناسم، دارای چنین مسئولیت و مقام بزرگی است و علاوه بر حسرت از دست دادن چنین عزیزی، آنچه میشنیدم احساس میکردم با وجود نزدیکی نسبی به وی، هنوز بر بسیاری از ابعاد زندگیاش واقف نیستم. همچنین در روزهای پس از شهادت وی، دیدم که بر مادر، همسر و فرزندان آن شهید چه گذشت و با اطلاعاتی که به تدریج برایم حاصل شد، مرا به آن درک رساند که چه انسان بزرگ و وارستهای را از دست دادهایم.
این نویسنده زنجانی، با اشاره به اینکه شهید شهریاری و همسر جانبازش تا آن هنگام برای ما در حکم اساتید دانشگاه و الگوهای سادهزیست و پرتلاش بودند که زندگیشان را وقف علم و دانش و آموختن کرده بودند، تصریح کرد: تصور چندانی از اهمیت فعالیتهای این شهید نداشتیم؛ شهید بزرگوار و همسرش اهل اظهار فضل و خودنمایی نبودند و میدانستیم که با سازمان انرژی اتمی همکاری دارند ولی از نوع آن، موقعیت حساس وی و فداکاریهایشان اطلاعی نداشتیم و بعد از شهادت مطلع شدیم.
زینعلی با بیان اینکه روزهای سخت پس از شهادت سپری شد و دکتر قاسمی با جراحات سختی که برداشته بود، با غم همسر عزیزش کنار آمدند، مادر داغدار وی نیز تا حدی آرام گرفتند ولی یاد و خاطره شهید و زندگی سراسر عبرت ایشان دغدغه فکری من شد تا با کنکاش در زندکی دکتر و خانوادهاش، کتابی به رشته تحریر درآورم تا به یادگار بماند، ادامه داد: با توجه به علاقه و ارادت خواهرزادهام به شهید شهریاری، دغدغه فکری خود را با او مطرح کردم و هر دو مصمم برای عملی کردن چنین هدفی از تابستان سال ۹۴ کار را شروع کردیم. البته قبل از اجرایی کردن ایده با خانواده شهید هم صحبت کردم و هنگامی که موافقتشان را کسب کردم، با توجه به اینکه مکرر در فکر و یاد شهید بودم، خوابهایی را دیدم که بر من این فکر را بخشید که شهید بزرگوار در این راه خطیر من را یاری خواهد کرد.
این نویسنده با بیان اینکه با استعانت از خداوند و یاری خواهرزادهام، در تابستان آن سال (۹۴) شروع به یادداشتبرداری و مصاحبههای مربوطه کردیم و در نهایت ماحصل همه گفتهها و مصاحبهها، فصل اول کتاب را رقم زد، اظهار کرد: در فصل اول، بیشتر مصاحبهها با مادر شهید شهریاری بود و با توجه به اینکه وی هر خاطرهای که بازگو میکرد، شاهد اشکهای بیپایانشان بودیم که در فراق فرزند عزیزشان جاری میشد، کار به کندی پیش میرفت و فضای غم و اندوه مانع از بیان راحت وقایع و اتفاقات میشد و چنین فضایی مهلت نوشتن را به ما نمیداد و گاه صحبتهایشان را ضبط میکردیم تا از لابهلای بازنگری از گذشته، مطالبی را بتوانیم ثبت کنیم. جلسات مکرر و پیاپی در هر فرصتی ترتیب داده میشد و تنها قسمت کوچکی در هر بار از صحبتهایشان را میتوانسیم برداشت کنیم و پس از آن سراغ مصاحبه با همسر این شهید رفتیم و به تدریج با صحبت با وی، تماشای فیلمها و مصاحبههایش و اظهارات دوستان و اطرافیان شهید بزرگوار، فصل دوم کتاب ساماندهی شد.
وی با بیان اینکه مشکلی که در آن برهه وجود داشت، این بود که ترتیب زمانی مشخصی برای مصاحبه و نوشتن گفتهها وجود نداشت و این فعالیت نیز با توجه به مشغله کاری که داشتم، تا حدی زمانبر بود، افزود: نوشتهها پر از اتفاقات ضد و نقیض بود و باید درستی وقایع بر من محرز میشد تا آن را ثبت دقیق کنم، پس بارها و بارها وقت نزدیکان شهید را گرفتم و بالاخره موفق شدم فصلهای بعدی را که با نوشتههای خام مثل پازل نامنظم در کنار هم قرار داشت، نظم و ترتیب دهم و به یاری خدا این بخش که تکمیل شد، کار ویرایش و تصحیح ادبی اثر را آغاز کردم. همچنین با مراجعه حضوری که به حوزه هنری استان داشتم و در رابطه با کتاب صحبت کردم، قرار شد نوشتههایم را برای انتشارات سوره مهر بفرستم و از این زمان، پروسهای طولانی حدود نزدیک به دو سال طول کشید تا شکل نهایی کتاب و کارشناسیهای آن پایان یابد.
این نویسنده زنجانی بیان کرد: کتاب به شیوه روایت داستانگونه از زندگی خانواده شهید تالیف شده است که از فصل اول و با حضور پررنگ مادر شهید آغاز میشود و در فصل دوم با مرکزیت همسر فداکارشان که به جهت تاثیر عمیقی که بر زندگی ایشان داشت و همراهی و همفکری ریشهدار، عمیق، عاطفی، روحی و روانی و علمی که متاثر از نحوه زندگی و تفکراتشان بود، ادامه مییابد که در این فصل اتفاقات روزمره زندگی، رویدادهای مهم و فعالیت علمی، افکار و رفتار و سلوک شهید در خانواده و محل کار مورد توجه قرار دارد. در فصل سوم نیز نحوه شهادت و اتفاقات بعد از آن ثبت شده است و فصل چهارم کتاب نیز به بیان وصیتنامه شهید، اظهارات مقام معظم رهبری، اساتید، علما، دوستان و دانشجویان دکتر، همراه با احوال خانواده و وضعیت روحی و روانی مادر، همسر و فرزندان شهید در این دوره و چگونگی رویایی فرد با شرایط پس از مرگ عزیزشان، اختصاص دارد.
زینعلی خاطرنشان کرد: آغاز هر فصل روایت داستانی از اتفاقات مهم زندگی شهید و خانواده محترمشان بوده که در ادامه، اتفاقات روزمره و حوادث معمول برجسته به تصویر کشیده شده است. همچنین سعی من برای بیان روایت داستانی، ایجاد جاذبه و کشش برای خوانندگان خصوصاً جوانان بود.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری شهید مجید شهریاری زنجان شهید شهریاری شهید بزرگوار مصاحبه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۰۹۲۶۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از شهادت مرتضی مطهری، معلمی برای انقلاب اسلامی ایران
۴۵ سال از شهادت استاد مرتضی مطهری میگذرد، ترور شهید مطهری دومین ترور سیاسی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود، از فروردین ۱۳۵۸ یعنی کمتر از دوماه پس از پیروزی انقلاب، موج ترورها علیه شخصیتهای روحانی و نظامی انقلاب آغاز شد. اتفاقی که البته امروز به شکلی دیگر و توسط دشمنان جمهوری اسلامی ایران همچنان ادامه دارد.
ساعت حدود ۷ شب بود که تیم سه نفره ترور، شامل بصیری، نیکنام و وفا قاضیزاده مقابل منزل شهید مطهری در خیابان دولت تهران توقف میکنند.
نقشه اولیه ترور او در همان منطقه بود، اما هوشیاری راننده آیتالله مطهری و وضعیت بد منطقه از نظر ترور، مانع کار تروریستها میشود.
آنها خودروی استاد مطهری را تعقیب میکنند. احتمالا راننده خیابان شریعتی را به سمت پل سیدخندان کنونی آمده و بعد از عبور از خیابان سهروردی به میدان هفت تیر رسیده و با گذر از خیابان مفتح به سمت میدان کنونی سپاه رفته بود. بعد از آن هم وارد خیابان فخرآباد شده تا به منزل مرحوم یدالله سحابی برسد.
جلسه آن شب برخلاف آنچه تصور میشود جلسه شورای انقلاب نبود، بلکه جلسه موسسه متاع (مکتب تربیتی ـ. اجتماعی علمی) بود که در سال ۱۳۳۷ تاسیس شده بود و به مسائل اجتماعی میپرداخت، اما به دلایل امنیتی هیچ سندی از خود ثبت نکرده بود.
خودرو تروریستها در ضلع مقابل خیابان پارک شده بود. قاتل (محمدعلی بصیری) هم پشت دیوار منزل سحابی کمین کرده و منتظر استاد مطهری بود. ظاهرا نفر دیگری (حمید نیکنام) هم سر کوچه کشیک میداده است.
تروریستها چراغی که ساکنان محل در پارک امینالدوله ـ. محل فعلی خانه مداحان ـ. برای روشنایی و امنیت محله گذاشته بودند را خاموش کرده بودند و با استفاده از تاریکی شب موفق به چنین کاری شدند.
ساعت حدود ۲۲:۴۰ شب جلسه تمام میشود و استاد مطهری عزم منزل میکند. ظاهرا قرار بر این میشود که با خودروی آقای ترخانی به شمیران ـ. منزل شخصی خود ـ. برود.خودرو ترخانی سرکوچه پارک شده بود. یدالله و عزتالله سحابی چند قدمی استاد مطهری را بدرقه میکنند تا این که آقای مطهری به سر کوچه میرسد.
ظاهرا در این هنگام است که قاتل اصلی به استاد مطهری نزدیک میشود و او را به نام صدا میکند و پس از برگشتن آیت الله مطهری گلولهای به زیر گوش او شلیک میکند که از ابروی چپش خارج میشود.
قاتل پس از این اقدام، ظاهرا از طریق یک کوچه فرار میکند و خود را به اتومبیل پیکان استیشنشان میرساند و با دو نفر دیگر به سمت شرق تهران فرار میکنند.
گروه فرقان خود را یک گروه مسلمان متکی بر اصل توحید میدانست و اهداف خود را بر اساس تفسیر قرآن مشخص میکرد. این گروه معتقد بود تفسیر قرآن کریم تنها کار امامان است و هر کسی جز امامان معصوم دست به تفسیر قرآن بزند، کارش خلاف اسلام است.
استاد مطهری در جریان انقلاب از تفکرات و ایدهها و دستورات حضرت امام تبعیت میکردند و همواره در پی اجرای فرامین حضرت امام در مورد نهضت بودند. در این مورد آیت الله طاهری خرم آبادی میگوید؛ اگر چه دار التبلیغ کارش را بعد از تبعید، شروع کرد، اما آن رونقی که باید میگرفت پیدا نکرد و آخرش هم به جایی نرسید؛ چون مهر تایید امام به مسئله دار التبلیغ زده نشد و این موسسه از این مطلب انتزاع میشد که یک حرکتی است در مقابل امام و نهضت امام مخصوصا این که مقدمات آن مصادف بود با مخالفت امام و همان زمانی که امام تبعید شدند.
اینها یکسری مسائلی را تداعی میکرد که اینجا یک مرکزی است در برابر نهضت و در برابر امام. چند سال بعد که به مرحوم استاد مطهری اصرار کرده بودند که یک درس در آنجا برقرار کند. ایشان با مشورت امام اجازه او به آنجا رفت؛ و الا همین طوری خودش برای تدریس به دار التبلیغ نرفت، یعنی با این که مسئله آن شدت وحدت خودش را از دست داده بود و جنبه عادی پیدا کرده بود و یک موسسهای شده بود برای تربیت مبلغ ولی باز شهید مطهری در برابر اصرار آنها به تنهایی تصمیم نگرفته بود.
همچنین شهید مطهری حلقه وصل و رابط امام با انقلابیون و مردم بود. در این مورد مرحوم حجت الاسلام موحدی ساوجی میگویند:در تهران آیت الله مطهری و چند نفر با امام مع الواسطه در ارتباط بودند و آنها بودند که پیغامها را به کل افراد انقلابی در سطح تهران میرساندند پیامها معمولا در قم گرفته میشد، اما یک سالی را که ترکیه بودند ارتباطی با خارج نداشتند. ولی در زمانی که در عراق بودند با پیروزی انقلاب و لو با واسطه ارتباط برقرار میکردند افراد میرفتند و پیامها را شفاهی از امام میگرفتند و میآمدند و عمل میکردند و یا به وسیله مکاتبه و نامه ارتباط انجام میشد، اما در واقع این ارتباط وجود داشت.
بدون تشبیه بگویم دوران تبعید امام از ترکیه به عراق تا سال ۵۷ و بازگشت امام به ایران تقریبا غیبت صغرای ولی عصر (روحی نه الفداء) بود که ملت ایران در میان خودشان امام را نداشتند، اما کسانی که نایب امام بودند وکیل و رابط بین امام و مردم بودند هر چند که این وکالت و نیابت نبود امام مردم میدانستند و میشناختند که اینها افراد مورد اعتماد امام هستند و از این طریق رهنمودها و پیامها را میگرفتند و عمل میکردند.
استاد مطهری در تمام میدان مبارزه حضور فعال و جدی فعال داشته است. از پخش اطلاعیهها تا شرکت در قیامها صحنه گردان میدان بود. استاد ابتدا در پخش اطلاعیهها تا شرکت در قیام سال ۴۲ نقش فعال داشتند. بارها از سوی عمال رژیم شاه بازداشت شده و زندانی شده بودند. اختلافات بین روحانیون را از بین میبرد و مانع انفکاک در صفوف مبارزه میشد. استاد در جذب نسل جوان و روشنفکر به خصوص بعد از راه انداختن حسینه ارشاد نقش فوق العادهای ایفا کردند. جذب نسل جوان نه تنها در دوران قبل از پیروزی انقلاب موثر واقع شد بلکه بعد از دوران پیروزی و جنگ برای کشور و انقلاب موثر واقع شد.
از نگاه شهید مطهری، بزرگترین ضربهای که بر پیکر اسلام وارد شد از روزی شروع شد که سیاست از دیانت منفک گردید؛ و طرد دین از سیاست به معنای جدا کردن یکی از اعضای پیکر اسلام بود. با این حال در جهان تشیع، تفسیر «اولی الامر» متفاوت با برداشت اهل سنت است و هدف امثال سید جمال نیز مسلماً این نبوده است تا با ندای همبستگی دین و سیاست به استبداد سیاسی قداست دینی دهند، بلکه هدف، بیداری مسلمانان در دخالت در سرنوشت سیاسی و وابسته ساختن به دین بوده است.
شهید مطهری در بحث امامت و رهبری با ظرافت خاصی جدایی دین از سیاست را به منزلهی جدایی روحانیت از سیاست و حکومت به شمار آورده و معتقد است، بزرگترین آرزوی دوستداران ترقی اسلام باید توأم شدن سیاست و دیانت باشد:
نسبت این دو با هم نسبت روح و بدن است. این روح و بدن، این مغز و پوست باید به یکدیگر بپیوندند. فلسفهی پوست، حفظ مغز است. پوست از مغز نیرو میگیرد و برای حفظ مغز است.
اهتمام اسلام بر امر سیاست و حکومت و جهاد و قوانین سیاسی، برای حفظ مواریث معنوی، یعنی توحید و معارف وحی و اخلاق و عدالت اجتماعی و مساوات و عواطف انسانی است.
شهید مطهری از مهمترین نیروهای انقلاب اسلامی بود و شاید مهمترین تعریف از این شهید بزرگوار را امام خمینتی (ره) بیان کردند.
خدمتی که مرحوم مطهری به نسل جوان و دیگران کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بی استثنا، همه آثارش خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم: «بی استثنا آثارش خوب است». ایشان بی استثنا آثارش خوب است؛ انسان ساز است؛ برای کشور خدمت کرده است. در آن حال خفقان، خدمتهای بزرگ کرده است این مرد عالی قدر